خستگی
۲۸
مهر
خسته از هر چه نبود است که حتما بوده
خسته از خستگی این شب خواب الوده
مینشینم وسط گریه تهران در دود
مینشینم جلوی عکس زنی خواب الود
گم شده در وسط این همه میدان شلوغ
بغض من میترکد در شب تو با هر بوق
به زنی با لب خشکیده و چشمی قرمز
به زنی گریه کنان روی کتاب حافظ
به زنی خسته از این امدن و رفتن ها
به زنی بیشتر از بیشتر تو تنها...
- ۰ نظر
- ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۳
- ۲۳۳ نمایش